آيت الله مولانا مرجعى وارسته ، عالمى عابد و فقيهى زاهد بود . محفلش جذاب و سير نشدنى ، خُلقش ستوده و خدايى ، مكتبش مجمع فضلاء و علماء بود . نماز جماعتش ميعادگاهِ عاشقانِ الله ، سرايش بيت المعمورِ فضلاء و دانشمندان اسلامى ، محفلش آكنده از نكاتِ علمى ، ادبى ، رجالى و لطايف و خاطرات گوناگون بود . اگر آدمى ساعت ها در محضرش حضور مى يافت ، نه تنها خسته نمى شد بلكه از روحانيت و نشاط خاصى برخودار مى گشت .
احترام به ديگران
به همه اقشار مختلف مردم احترام مى گذاشت و در حقّ هر كدام به نيكى رفتار مى كرد . هميشه از علماى دين و استادانش به بزرگوارى ياد مى كرد و در حقّ آنها دعاى خير مى نمود . حقير بارها شاهد بودم كه در برابر همه افرادى كه به منزلش مى آمدند ، با تمام قامت مى ايستاد و موقع خداحافظى با گشاده رويى تا دمِ در بدرقه مى نمود . در حضور ديگران ، حتى يك نفر مقيّد به پوشيدن لباس كامل روحانيّت بود .
محبت به جوانان
از شاخص ترين صفات آن مرد الهى برخورد پدرانه و دلسوزانه ايشان با قشر جوان جامعه بود . خود بارها شاهد بودم كه جوانان به دورش حلقه مى زدند و مشكلات علمى و روحى خويش را با آقا در ميان مى گذاشتند و مرحوم آقا به فراخور سؤال هر كسى جواب هايى ارائه مى نمود و گاهاً جواب ها را كتباً تقديم مى كرد .
در سايه برخورد گرم و خوش رويى با جوانان ، مسجدش مملو از جوانانى مى شد كه از گوشه گوشه شهر به خدمتش شرف ياب مى شدند و نماز ظهر ، عصر ، مغرب و عشاء را به حضرتش اقتداء مى كردند .
مردمى بودن
از ديگر خصوصيّات بارز اين مرد الهى «بُعد مردمى» ايشان است . وى با قشرهاى مختلف مردم متديّن در ارتباط بوده و در مجالس و برنامه هايى كه از طرف مردم برگذار مى شد حضور به هم مى رسانيد و موجب دلگرمى آنها مى شد .
در سال 1382 ش از سوى سازمان تبليغات اسلامى كشور به عنوان امام جماعت نمونه ايران شاخته شد و در مجلس بزرگداشتى كه خود ايشان حضور نداشت از معظم له تجليل به عمل آمد .
در سايه تلاش هاى مخلصانه و نظارت هاى پياپى ايشان بازسازى و تعمير مسجد قديمى «استاد شاگرد» به سامان رسيد و بنياد فرهنگى و خيريه نيمه شعبان مسجد آيت الله انگجى شكل گرفت .
بى اعتنايى به دنيا
از خصايص مهم ايشان ساده زيستى در زندگى و عدم توجه به ماديات زودگذر دنيوى است . افرادى كه با ايشان آشنايى دارند به خوبى مى دانند كه ايشان هيچ وقت قدمى به سوى دنيا برنداشت و از قبول پست هاى كليدى و حسّاس در ديوان عالى قضايى امتناع ورزيد و به زندگى بى آلايش خود قناعت نمود . با اينكه اگر اراده مى كرد بالاترين سطح زندگى را مى توانست براى خود و فرزندانش فراهم كند ، امّا مى بينيم كه از بدوِ ورود به تبريز در يك خانه ساده و بى پيرايه سكونت نمود و تا آخر عمر هم در آن خانه بسر برد .
عشق به اهل بيت
بى ترديد يكى از مهم ترين عوامل پيشرفت ايشان عشق ورزى و ايمان و اعتقاد قوى به ساحت مقدس حضرات ائمه معصومين (ع) بود . به ياد دارم روزى كه به خدمتش شرف ياب شده بودم در مورد حضرت حجة بن الحسن العسكرى (عج) فرمود :
من به وجود شريف آن دردانه زهراى مرضيّه آن چنان اعتقاد راسخ دارم كه اگر ديدارش نصيب من شود ، كوچك ترين اثرى در اعتقاد من نسبت به آن بزرگوار ايجاد نمى شود» .
علاقه به شهيدان
در احترام و بزرگداشتِ شهيدانِ راهِ خدا به هيچ وقت كوتاهى نمى كرد و يادكرد آنها را لازم مى دانست . معظم له در تقريظى كه بر كتاب «به رنگ آفتاب» كه در ترسيم گوشه هايى از معنويات 8 سال دفاع مقدس تدوين شهده است ، مى نويسد : «شهيدان از همه چيز اين زندگى گذشتند و در همين راه جان باختند و خود را از همه تعلقات و لذّات اين زندگى آزاد ساختند و تنها رضا و خشنودى پروردگار را در نظر گرفتند و كسب مال و جاه و مقام ، همه در نظر آنها بى ارزش بود و آنچه ارزش داشت اعتلاء اسلام بود و دفاع از بيضه اسلام و شهرها و آبادى هاى مسلمين .
اين شهيدان همانند شهيدان صدر اسلام بودند كه در شهادت بر همديگر سبقت مى گرفتند» .