خانه / ویژه نامه / ویژه نامه دحو الارض

ویژه نامه دحو الارض

ویژه نامه دحو الارض

معنای لغوی :

در مجمع البحرین آمده است که : قوله تعالى: وَ الْأَرْضَ بَعْدَ ذلِكَ دَحاها [79/ 30] أي بسطها، من” دحوت الشي‏ء دحوا” بسطته. و درحديث است ” يوم دحو الأرض”
أي بسطها من تحت الكعبة، و هو اليوم الخامس و العشرون من ذي القعدة. و فيه:
” خرج علينا أبو الحسن يعني الرضا (علیه السّلام) بمرو في يوم خمسة و عشرين من ذي القعدة، فقال: صوموا، فإني أصبحت صائما، قلنا: جعلنا الله فداك أي يوم هو؟ قال: يوم نشرت فيه الرحمة و دحيت فيه الأرض” « التهذيب ج 1 ص 306»
قال بعض شراح الحديث: فيه إشكال، و هو أن المراد من اليوم دوران الشمس في فلكها دورة واحدة، و قد دلت الآيات على أن خلق السماوات و الأرض و ما بينهما في ستة أيام، فكيف تتحقق الأشهر في تلك المدة؟ ثم قال: و أجيب بأن في بعض الآيات دلالة على أن الدحو متأخر.(مجمع البحرين، ج‏1، ص: 135)
«دحوالارض» به معنى گستردن زمين است. دَحو از جهت لغوى به معنى گستردن است و بعضى آن را به معنى پرتاب كردن و تكان دادن چيزى را از محل اصليش نيز معنا كرده‏اند و چون اين دو معنا لازم و ملزوم يكديگرند به يك مطلب برمى‏گردد، بنابراين مراد از دحوالارض اين است كه در آغاز تمام سطح زمين را آب‏هاى حاصل از باران‏هاى سيلابى نخستين فرا گرفته بود. اين آبها تدريجاً در گودال‏هاى زمين جاى گرفتند و خشكى‏ها از زير آب سربرآوردند و روز به روز گسترده‏تر شدند تا به وضع فعلى درآمد، (تفسير نمونه، ج 26، ص 100) كه به نظر برخى از مفسرين آيه 30 سوره نازعات وَ اَلْأَرْضَ بَعْدَ ذلِكَ دَحاها زمين را بعد از آن گسترش داد اشاره‏اى به همين گسترده شدن زمين دارد. به هر حال تعيين يك روز خاص مى‏تواند به عنوان زاد روز يا آغاز دوره‏اى باشد كه زمين از وضع پيشين خود متحول گشته (پس از گذشت دوران‏هايى كه مى‏گويند زمين كره مشتعلى بوده، رفته رفته سرد شده و بين از يكسرى تغييرات) سطح آن را مواد خاكى و عناصر اوليه پوشانده و آماده براى ظهور گياهان و حيوانات گشته است. در برخى از احاديث نيز آمده است كه زمين در آغاز از زير كعبه فعلى گسترش يافته است. در کتاب سعد النفوس للنفوس المنضود ص28 در ذیل « هو الذی مد الارض و جعل فیها رواسی و …..» آورده است که مدّ بمعنای همان دحوالارض می باشد که خداوند زمین را چون فرشی مبسوط کرد برای بندگان ….
در الفرقان في تفسير القرآن بالقرآن، ج‏30، ص: 90 روایتی از امام علی علیه السلام آمده است، عن إمام المتقين علي عليه السّلام: «إن شاميا سأله عن مكة المكرمة لم سميت مكة؟ قال: لأن الله مك الأرض من تحتها، أي دحاها». و المك هو الدحرجة كما في القاموس. فرد شامی از امام سوال نمود ، چرا مکه را مکه نامیدند امام علیه السلام فرمود به این دلیل که زمین از زیر حرکت پیدا کرده است و مکّ به معنای حرکت منظم و اظطراب است و آنچه که در تفاسیر از دحوالارض به بسط و گسترش یاد میکنند منافی این معنا نیست ، چرا که هر بسط و انبساطی ملزم به حرکت و اظطراب است .
و عنه عليه السّلام أيضا: «فلما خلق الله الأرض دحاها من تحت الكعبة ثم بسطها على الماء».
در كتب ادعيه و آداب و سنن شب و روزى به عنوان «دحوالارض» ضبط شده است كه همان شب و روز بيست و پنجم ماه ذيقعده است و براى عبادت در اين روز و روزه روز آن ثواب فراوانى نقل كرده‏اند و همچنين براى اين روز نماز و دعاى مخصوصى نيز وارد شده است كه دعاى اين روز مشتمل بر مضامين عالى اخلاقى و اجتماعى و طلب رحمت و توفيق توبه و پيروزى اهل حق است، (تفسير پرتوى از قرآن، تفسير جزء سى‏ام، سوره نازعات، ذيل آيه 30).
در مفاتيح‏الجنان در باب اعمال ماه ذيقعده روايتى نقل شده است كه چنين است: از حسن بن على وشّار روايت است كه گفت من كودك بودم كه با پدرم در خدمت امام رضا(علیه السلام) شام خورديم در شب بيست و پنجم ماه ذيقعده پس فرمودند كه امشب حضرت ابراهيم(علیه السلام) و حضرت عيسى(علیه السلام) متولد شده‏اند و زمين از زير كعبه پهن شده است پس هر كه روزش را روزه بدارد چنان است كه شصت ماه را روزه داشته است و در روايت ديگرى آمده است كه در اين مثل چنين روزى حضرت قائم(علیه السلام) قيام خواهند نمود. آنچه در مجموع استفاده مى‏شود اين است كه: اين روز مباركى است كه رحمت الهى براى بندگان گسترش يافته، گسترش زمين در چنين روزى سمبل و نمادى از گسترش رحمت و فيض الهى براى بندگان اوست.

وقایع روز دحوالارض

بدانكه در بيست و پنجم ذى القعده ، آدم صفى عليه السلام بدستيارى جبرئيل ، خانه كعبه را برآورد و حجرالاسود را نصب كرد و اين خانه ، محل اسعاف مطالب و مطاف قادم و ذاهب بود تا دو هزار و دويست و چهل و دو سال از هبوط گذشته كه طوفان نوح ، واقع شد و آب تمام عالم را فرو گرفت و اگر چه ((بيت العتيق )) از آسيب غرق ، محفوظ ماند، اما چنانچه در تاريخ است بيشتر حائط آن بنا، عرصه هدم و محو گشت و بعد از طوفان آن موضع چون تل سرخى مينمود و مردم از آن تل سرخ ، حوائج خود مى خواستند و قربانى مينمودند و اين بود تا سه هزار و چهارصد و بيست و نه سال بعد از هبوط كه حضرت ابراهيم مأمور به تجديد عمارت خانه مكه شد. بس بمدد اسماعيل و ارشاد جبرئيل بساختن خانه پرداخت . پسر سنگ آوردى و پدر بر روى هم نهادى و چون بمقام حجرالاسود رسيد، اسماعيل در پى سنگ نيكوئى بود كه در خور آن موضع باشد كه صدائى از كوه ابوقبيس بر آمد كه اى ابراهيم ! ترا نزد من وديعتى است و حجرالاسود را كه جبرئيل هنگام طوفان در آن كوه پنهان كرده بود، تسليم ابراهيم كرد و آنحضرت بجاى خودش ‍ استوار فرمود. و توليت آن بقعه شريفه را به اسماعيل تفويض نمود.
و در اين روز، سنه 664، وفات يافت سيد اجل عالي مقام ((طاوس آل طاوس رضى الدين على بن موسى بن جعفر)) مشهور به ((سيد ابن طاوس )). نسب شريفش منتهى مى شود به ((داود بن حسن بن حسن مجتبى )) عليه السلام . والده ماجده اش دختر ((شيخ مسعود ورام بن ابى فراس )) و برادرش سيد اجل ((احمد بن موسى )) صاحب بشرى و ملاذ است و پسر برادرش ((سيد عبدالكريم بن احمد)) صاحب فرحة الغرى است و فضائل سيد در زهد و عبادت و تقوى و جلالت قدر و معرفت او بعظمت خدا و ائمه عليهم السلام ، زياده از آنستكه ذكر شود، هر كه طالب باشد رجوع به كتب آنجناب نمايد خصوص به كتاب ((كشف المهجة )).
(( و كان رحمه الله مستجاب الدعوه و صاحب الكرامات الباهرة و كان فصيحا بليغا دعاءا و بالجمله اطاله الكلام فى حقه اذراء لشانه .))
او نميماند بما گرچه ز ما است ما همه مسيم و احمد كيميا است
و در اين روز، سنه 760، وفات يافت ((عبدالله بن يوسف حنبلى )) معروف به ((ابن هشام )) صاحب كتاب ((مغنى اللبيب )) و او غير از ((ابن هشام )) صاحب ((سيره نبويه )) است . (کتاب وقایع الایام حاج شیخ عباس قمی)
در مناظره‌ معروفي‌ كه‌ بين‌ امام‌ صادق‌(علیه السلام) و ابن‌ ابي‌ العوجاء اتفاق‌ افتاد ـ طبق‌ نقل‌ مرحوم‌ صاحب‌ حدائق‌ در ج‌17 ص‌390 كتاب‌ حدائق‌ الناضرة‌ ـ حضرت‌ چنين‌ فرمود: خداوند كعبه‌ را دوهزار سال‌ قبل‌ از دحوالارض‌ خلق‌ كرد.

در متون تفسیری :

إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبارَكاً وَ هُدىً لِلْعالَمِينَ (آل عمران / 96)
محقق است كه اول خانه كه براى افراد انسان قرار گرفت هر آينه خانه‏اى است كه در مكه در حالى كه با بركت است و وسيله هدايت اهل عالم است.
آنچه مستفاد از اخبار بسياريست كه در كافى و غيره نقل شده و ميتوان منطبق بر قواعد هيئت نمود اينست كه كره زمين در جوف دريا بود و آب احاطه بجميع اطراف زمين داشت و بتوسط باد امواج دريا بسيار شد و در اثر آن يك قسمت از زمين از آب خارج شد كه فعلا يك ربع از كره زمين از آب خارج است و اول قطعه كه از آب خارج شده مسجد الحرام بود كه كعبه در آن واقع و سپس بتدريج خارج شد تا كنون كه يك ربع كره خارج شده، و ممكن است معناى دحو الارض كه در اخبار دارد روز 25 ذى القعده بوده كه اول مكه بود و سپس ساير بقاع همين معنى باشد و ممكن است كه مكه را امّ القرى گفتند بهمين مناسبت باشد و اين معنى مثبتست بر اينكه معناى. للناس جهت استفاده زندگى باشد. و اما اگر مراد جعل بر عبادت باشد چنانچه از پاره اخبار استفاده ميشود مراد از بيت كعبه معظمه است و دليل بر اين ميشود كه اول ساختمانى كه روى زمين بنا شد كعبه بوده كه حضرت آدم على نبيّنا و آله و عليه السّلام قواعد آن را بنا كرد و طواف حول كعبه نمود و سپس انبياء بعد از او تا زمان ابراهيم عليه السّلام كه مأمور شد با اسمعيل بر آن قواعد جدران كعبه را بنا كند (أطيب البيان في تفسير القرآن، ج‏3، ص: 288)
(و الارض بعد ذلك دحاها).
منظور از «دحو الارض» اين است كه در آغاز تمام سطح زمين را آبهاى حاصل از بارانهاى سيلابى نخستين فرا گرفته بود اين آبها تدريجا در گودالهاى زمين جاى گرفتند و خشكيها از زير آب سر برآوردند و روز به روز گسترده‏تر شدند تا به وضع فعلى درآمد- و اين مسأله بعد از آفرينش زمين و آسمان روى داد. (آيه 31)- بعد از گسترش زمين و آماده شدن براى زندگى و حيات سخن از آب و گياه به ميان آورده، مى‏فرمايد: «و از آن، آب و چراگاهش را بيرون آورد» (اخرج منها ماءها و مرعاها).
اين تعبير نشان مى‏دهد كه آب در لابلاى قشر نفوذ پذير زمين پنهان بود، سپس به صورت چشمه‏ها و نهرها جارى شد و حتى دريا و درياچه‏ها را تشكيل داد. ولى از آنجا كه عوامل مختلفى مى‏توانست آرامش زمين را بر هم زند- از جمله طوفانهاى عظيم و دائمى و ديگر جزر و مدهائى كه در پوسته زمين بر اثر جاذبه ماه و خورشيد و همچنين لرزه‏هايى كه بر اثر فشار مواد مذاب درونى رخ مى‏دهد- آن را به وسيله شبكه نيرومندى از كوهها كه سرتاسر روى زمين را فرا گرفته آرام كرد.
و لذا مى‏فرمايد: «و كوهها را ثابت و محكم نمود» (و الجبال ارساها).
و در پايان مى‏فرمايد: «همه اينها براى بهره‏گيرى شما و چهارپايانتان است»! (متاعا لكم و لانعامكم). تا از مواهب حيات بهره گيريد و به غفلت نخوريد. (برگزيده تفسير نمونه ج 5 ص 401).

فضیلت شب و روز دحو الارض و اعمال آن

شب بيست‏وپنجم:شب دحو الارض است،يعنى پهن شدن زمين از زير كعبه به روى آب،و از شبهاى بسيار شريف‏ است كه رحمت خدا در آن نازل مى‏شود،و قيام به عبادت د رآن اجر بسيار دارد،و از حسن بن على وشّاء روايت شده‏ كه گفته:من كودك بودم كه با پدرم در شب بيست‏وپنجم ماه ذو القعده،در خدمت حضرت رضا عليه السّلام شام خورديم،حضرت فرمود امشب حضرت ابراهيم و حضرت عيسى عليهما السلام متولّد شده‏اند،و زمين از زير كعبه پهن شده،پس هركه روزش را روزه بدارد،چنان است‏ كه شصت ماه روزه داشته باشد،و در روايت ديگر است كه فرمود:در اين روز حضرت قائم(عج)قيام خواهد كرد. روز بيست‏وپنجم:روز دحو الارض است،يكى از آن چهار روزى است،كه در تمام سال به فضيلت روزه ممتاز است،و در روايتى آمده:كه روزه اين روز همانند روزه هفتاد سال است و در روايت ديگر آمده كه كفاره هفتاد سال است،و هركه‏ اين روز را روزه بدارد،و شب را به عبادت به سر آورد،براى او عبادت صد سال نوشته شود و براى روزه‏دار اين روز، كه هرچه در ميان زمين و آسمان است استغفار كند،و اين روزى است كه رحمت خدا در آن منتشر شده،و براى عبادت و اجتماع به ذكر خدا در اين روز اجر بسيارى است،و بارى اين روز جز روزه و عبادت و ذكر خدا و غسل دو عمل ديگر وارد است: اوّل:نمازى كه در كتابهاى علماى شيعه از اهل قلم روايت شده و آن دو ركعت است در وقت چاشت[بالا آمدن آفتاب تا پيش از گذشتن از وقت ظهر]در هر ركعت پس از سوره«حمد»پنج مرتبه سوره«و الشّمس»خوانده شود،و پس از سلام بگويد،
لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ
هيچ جنبش و نيرويى نيست مگر به خداى برتر بزرگ
آنگاه دعا كند و بخواند:
يَا مُقِيلَ الْعَثَرَاتِ أَقِلْنِي عَثْرَتِي يَا مُجِيبَ الدَّعَوَاتِ أَجِبْ دَعْوَتِي يَا سَامِعَ الْأَصْوَاتِ اسْمَعْ صَوْتِي وَ ارْحَمْنِي وَ تَجَاوَزْ عَنْ سَيِّئَاتِي وَ مَا عِنْدِي يَا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِكْرَامِ .
اى ناديده‏گير لغزشها لغزشم را ناديده‏گير،اى اجابت كننده دعاها،دعايم را اجابت كن،اى شنواى صداها،صدايم را بشنو،و به‏ من رحم كن،و از بديهايم و آنچه نزد من است درگذر،اى صاحب بزرگى و بزرگوارى.
دوّم:خواندن دعايى كه شيخ در كتاب«مصباح»فرموده:خواندن آن مستحبّ است:
اللَّهُمَّ دَاحِيَ الْكَعْبَةِ وَ فَالِقَ الْحَبَّةِ وَ صَارِفَ اللَّزْبَةِ وَ كَاشِفَ كُلِّ كُرْبَةٍ أَسْأَلُكَ فِي هَذَا الْيَوْمِ مِنْ أَيَّامِكَ الَّتِي أَعْظَمْتَ حَقَّهَا وَ أَقْدَمْتَ سَبْقَهَا وَ جَعَلْتَهَا عِنْدَ الْمُؤْمِنِينَ وَدِيعَةً وَ إِلَيْكَ ذَرِيعَةً وَ بِرَحْمَتِكَ الْوَسِيعَةِ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ الْمُنْتَجَبِ فِي الْمِيثَاقِ الْقَرِيبِ يَوْمَ التَّلاقِ فَاتِقِ كُلِّ رَتْقٍ وَ دَاعٍ إِلَى كُلِّ حَقٍّ وَ عَلَى أَهْلِ بَيْتِهِ الْأَطْهَارِ الْهُدَاةِ الْمَنَارِ دَعَائِمِ الْجَبَّارِ وَ وُلاةِ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ وَ أَعْطِنَا فِي يَوْمِنَا هَذَا مِنْ عَطَائِكَ الْمَخْزُونِ غَيْرَ مَقْطُوعٍ وَ لا مَمْنُوعٍ [مَمْنُونٍ‏] تَجْمَعُ لَنَا بِهِ التَّوْبَةَ وَ حُسْنَ الْأَوْبَةِ ،
خدايا اى گستراننده كعبه،و شكافننده دانه،و برگيرنده سختى،و برطرف كننده هر گرفتارى،از تو مى‏خواهم‏ در اين روز از روزهايت،كه حقّش را بزرگ گرداندى،و سبقتش را پيش انداختى،و آن را نزد اهل ايمان امانت و و به سوى خود وسيله قرار دادى،و به رحمت گسترده‏ات كه بر محمّد درود فرستى آن بنده برگزيده‏ات‏ در پيمان نزديك،روز ديدار،شكافنده هر امر بسته،و دعوت كننده به حق،و بر اهل بيت پاكش‏ آن راهنمايان،و روشن‏كنندگان راه حق،ستونهاى جبّار،و متولّيان بهشت و دوزخ،و عطا كن به ما از عطاى در خزانه‏ات كه نه بريده شود،و نه منع گردد،تا به وسيله آن توبه،و بازگشت خوبى براى ما فراهم نمايى
يَا خَيْرَ مَدْعُوٍّ وَ أَكْرَمَ مَرْجُوٍّ يَا كَفِيُّ يَا وَفِيُّ يَا مَنْ لُطْفُهُ خَفِيٌّ الْطُفْ لِي بِلُطْفِكَ وَ أَسْعِدْنِي بِعَفْوِكَ وَ أَيِّدْنِي بِنَصْرِكَ وَ لا تُنْسِنِي كَرِيمَ ذِكْرِكَ بِوُلاةِ أَمْرِكَ وَ حَفَظَةِ سِرِّكَ وَ احْفَظْنِي مِنْ شَوَائِبِ الدَّهْرِ إِلَى يَوْمِ الْحَشْرِ وَ النَّشْرِ وَ أَشْهِدْنِي أَوْلِيَاءَكَ عِنْدَ خُرُوجِ نَفْسِي وَ حُلُولِ رَمْسِي وَ انْقِطَاعِ عَمَلِي وَ انْقِضَاءِ أَجَلِي اللَّهُمَّ وَ اذْكُرْنِي عَلَى طُولِ الْبِلَى إِذَا حَلَلْتُ بَيْنَ أَطْبَاقِ الثَّرَى وَ نَسِيَنِيَ النَّاسُونَ مِنَ الْوَرَى وَ أَحْلِلْنِي دَارَ الْمُقَامَةِ وَ بَوِّئْنِي مَنْزِلَ الْكَرَامَةِ ،
اى بهترين خوانده شده و كريم‏ترين اميد شده،اى كفايت كننده،اى وفادار،اى آن‏كه لطفش پنهانى است،به لطفت به من لطف كن،و به‏ عفوت خوشبختم نما،و به يارى‏ات تأييدم فرما،و از ذكر كريمانه‏ات فراموشم مكن به حق متوليان امرت و نگهبانان‏ رازت و از گرفتاريهاى روزگار تا روز قيامت و برانگيخته‏شدن خفظم كن‏ هنگام بيرون آمدن جانم،و فرو رفتن در قبرم،و تمام شدن كارم،و سپرى شدن عمرم،اوليايت را به بالينم حاضر كن،خدايا يادم كن،بر طول پوسيدگى،زمانى‏كه در ميان توده‏هاى خاك فرود آيم،و فراموش‏كنندگان از مردم فراموشم كنند،و در خانه اقامت فرودم آر،و در منزل كرامت جايم ده،
وَ اجْعَلْنِي مِنْ مُرَافِقِي أَوْلِيَائِكَ وَ أَهْلِ اجْتِبَائِكَ وَ اصْطِفَائِكَ وَ بَارِكْ لِي فِي لِقَائِكَ وَ ارْزُقْنِي حُسْنَ الْعَمَلِ قَبْلَ حُلُولِ الْأَجَلِ بَرِيئا مِنَ الزَّلَلِ وَ سُوءِ الْخَطَلِ اللَّهُمَّ وَ أَوْرِدْنِي حَوْضَ نَبِيِّكَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ اسْقِنِي مِنْهُ مَشْرَبا رَوِيّا سَائِغا هَنِيئا لا أَظْمَأُ بَعْدَهُ وَ لا أُحَلَّأُ وِرْدَهُ وَ لا عَنْهُ أُذَادُ وَ اجْعَلْهُ لِي خَيْرَ زَادٍ وَ أَوْفَى مِيعَادٍ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهَادُ اللَّهُمَّ وَ الْعَنْ جَبَابِرَةَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ وَ بِحُقُوقِ [لِحُقُوقِ‏] أَوْلِيَائِكَ الْمُسْتَأْثِرِينَ اللَّهُمَّ وَ اقْصِمْ دَعَائِمَهُمْ وَ أَهْلِكْ أَشْيَاعَهُمْ وَ عَامِلَهُمْ وَ عَجِّلْ مَهَالِكَهُمْ وَ اسْلُبْهُمْ مَمَالِكَهُمْ وَ ضَيِّقْ عَلَيْهِمْ مَسَالِكَهُمْ وَ الْعَنْ مُسَاهِمَهُمْ وَ مُشَارِكَهُمْ.
و از دوستان اوليايت،و برگزيدگان و خاصان درگاهت قرارم‏ ده،و ديدارت را بر من مبارك گردان،و پيش از فرا رسيدن پايان عمرم حسن عمل روزى‏ام فرما، درحالى‏كه پاك از لغزشها و گفتار بى‏پايه و منطق تباه باشم.خدايا مرا به حوض پيامبرت محمّد(درود خدا بر او و خاندانش)وارد كن،و از آن به من بنوشان،نوشاندنى سيراب كننده،روان و گوارا،كه پس از آن هرگز تشنه نشوم،و از ورود به آن طرد نگردم،و از آن‏ منع نشوم،و آن را قرار ده برايم بهترين توشه،و كاملترين وعده‏گا،روزى كه گواهان بپا مى‏خيزند.خدايا لعنت كن گردنكشان‏ گذشته و آينده را،هم آنان‏كه حقوق اوليايت را به ناحق به خود اختصاص دادند.خدايا پايه‏هايشان را بشكن،و پيروان و عمّالشان را نابود ساز،زميه‏هاى هلاكتشان را به زودى فراهم فرما،و كشورهايشان را از دستشان بگير،و راههايشان را بر آنان تنگ كن، و بر آنان‏كه با آنان سهيم و شريكند لعنت فرست.
اللَّهُمَّ وَ عَجِّلْ فَرَجَ أَوْلِيَائِكَ وَ ارْدُدْ عَلَيْهِمْ مَظَالِمَهُمْ وَ أَظْهِرْ بِالْحَقِّ قَائِمَهُمْ وَ اجْعَلْهُ لِدِينِكَ مُنْتَصِرا وَ بِأَمْرِكَ فِي أَعْدَائِكَ مُؤْتَمِرا اللَّهُمَّ احْفُفْهُ بِمَلائِكَةِ النَّصْرِ وَ بِمَا أَلْقَيْتَ إِلَيْهِ مِنَ الْأَمْرِ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ مُنْتَقِما لَكَ حَتَّى تَرْضَى وَ يَعُودَ دِينُكَ بِهِ وَ عَلَى يَدَيْهِ جَدِيدا غَضّا وَ يَمْحَضَ الْحَقَّ مَحْضا وَ يَرْفِضَ الْبَاطِلَ رَفْضا اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَيْهِ وَ عَلَى جَمِيعِ آبَائِهِ وَ اجْعَلْنَا مِنْ صَحْبِهِ وَ أُسْرَتِهِ وَ ابْعَثْنَا فِي كَرَّتِهِ حَتَّى نَكُونَ فِي زَمَانِهِ مِنْ أَعْوَانِهِ اللَّهُمَّ أَدْرِكْ بِنَا قِيَامَهُ وَ أَشْهِدْنَا أَيَّامَهُ وَ صَلِّ عَلَيْهِ [عَلَى مُحَمَّدٍ] وَ ارْدُدْ إِلَيْنَا سَلامَهُ وَ السَّلامُ عَلَيْهِ [عَلَيْهِمْ‏] وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ.
خدايا در فرج دوستانت شتاب كن و حقوق تاراج‏رفته آنان را به آنان بازگردان و قائم آنان را به حق آشكار كن،و او را يارى‏رسان دينت بدار،و درباره دشمنانت فرمانده به فرمانت قرار ده.خدايا فرشتگان پيروزى را گرداگرد او همواره بدار،و به آن دستورى كه در شب قدر به او القا كردى او را انتقام‏گيرنده خويش‏ قرار ده،تا جايى‏كه خشنود شوى،و دينت به وسيله او،و به دست او به گونه‏اى نو و تازه بازگردد،و حق به طور كامل ناب شود،و باطل به صورت‏ همه جانبه به دور افكنده شود.خدايا بر او و همه پدرانش درود فرست،و ما را از همنشينان و خاندانش قرار بده،و در زمان بازگشتش ما را برانگيز،تا در دوران او در شمار يارانش باشيم.خدايا درك قيامش را روزى ما كن،و در روزگارش ما را حاضر كن،و بر او درود فرست،و سلام او را به ما باز رسان،درود و رحمت خدا و بركاتش بر او باد.
ميرداماد(ره)در رساله اربعه ايّام خود،در بيان اعمال روز دحو الارض فرموده است:زيارت امام رضا عليه السّلام‏ در اين روز افضل اعمال مستحبّ،و مؤكّدترين آداب مى‏باشد،و همچنين زيارت آن حضرت در روز اول ماه رجب الفرد در نهايت تأكيد بوده،و نسبت به آن ترغيب بسيار شده است. روز آخر ماه:سال دويست‏وبيست بنابر مشهور،امام جواد عليه السّلام،در بغداد به سبب زهرى كه معتصم عباسى به ايشان خوراند شهيد شد و اين حاديثه تقريبا پس از درگذشت دوسال‏ونيم از مرگ مأمون عبّاسى اتفاق افتاد،چنان‏كه خود آن جناب مى‏فرمود الفرج بعد المامون بثلاثين شهرا[گشايش كار سى‏ماه پس از مأمون است]و اين جمله نشان‏دهنده اين است كه آن حضرت از سوء معاشرت مأمون در كمال رنج و ناراحتى بوده است،كه مرگ خود را فرج و گشايش تعبير نموده است،چنان‏كه پدر بزرگوارشان‏ امام رضا عليه السّلام،در زمان ولايتعدى خويش چنين بوده است و در هر جمعه كه از مسجد جامع باز مى‏گشت،به همان حال كه عرق‏ ريزان و غبارآلوده بود،دستها را به درگاه الهى بلند نموده و مى‏گفت:الهى اگر فرج و گشايش كار من در مرگ من است‏ پس همين ساعت در مرگ من شتاب ورز و پيوسته در غم‏واندوه بود،تا از دنيا رحلت فرمود،و امام جواد عليه السّلام زمانى كه وفات كرد از عمر شريفش بيست‏وچند سال و چند ماه گذشته بود،مرقد شريف ايشان در بقعه مباركه كاظميه در پشت سر جّد بزرگوارشان‏ امام موسى بن جعفر عليهما السّلام قرار دارد.